گفته هایی ازتولد تامیان سالی

آموزش - نصیحت - ورزشی - روانشناسی - مشاوره - انتقاد - وغیره ......

گفته هایی ازتولد تامیان سالی

آموزش - نصیحت - ورزشی - روانشناسی - مشاوره - انتقاد - وغیره ......

رفتار کودک از بدو تولد تا 15 سالگی

ادامه............ 

کودک دو و نیم تا سه ساله

بسیاری از کودکان در این سن ، در مرحله عجیبی قرار می‌گیرند، آنها میل دارند به زمان شیرخوارگی برگردند، از نظر احساسی می‌توانند این مرحله را با مادر تجدید کنند. دوست دارند دوباره از پستان مادر شیر بخورند، خود را در آغوش مادر جای دهد، برایش بسیار دلپذیر خواهد بود. کودک 5/2 ساله‌ای به مادرش می‌گفت: «من کوچولو هستم» نمی توانم حرف بزنم. دندان ندارم غذا بخورم. دوست دارم شیر بخورم
آنها دوست دارند در کالسکه بخوابند و از شیشه بوسیله پستانک شیر بخورند. وقتی مادری این نیاز کودک خود را بداند، سعی در برطرف کردن آن کرده و به موقع او را از این تخیل بی جا نجات می‌دهد. اغلب مادران ، کودک در این سن را مسخره کرده و با توجه به کودکان دیگر خود ، حس حسادت آنانرا تحریک و حسود بار می‌آورند. اما اگر کودک از زنده کردن دوران شیرخوارگی خود به اندازه کافی تجربه بدست آورد، خواهد توانست رشد کند و مستقل تر و بالغ تر بشود و سپس همواره به جلو نگاه کند نه به عقب.

کودک سه ساله

این سن برای مادر و فرزند دوره آرام و رضایت بخشی است. کودک از کلمه «ما» بسیار استفاده می‌کند. اغلب وجود مادر را بر خود ترجیح می‌دهد. کودک در ابتدای مرحله 5/2 سالگی روی کلمه «من» و احتیاجات شخصی خودش متمرکز است، بعد روی کلمه «شما» و تقاضای او بر «شما» تکیه دارد و بالاخره به مرحله دوستانه و مشترک می‌رسد. او در جهت متضاد گم نمی‌شود و سعی ندارد که هر دو جهت را انتخاب کند بلکه یک جهت را انتخاب کرده و روی آن می‌ایستد. گاهی والدین می‌توانند با فرزند سه ساله ی خود چانه نزنند. او را متقاعد کرده و به امید پاداش به انجام کاری مجبور سازند.
در سه سالگی قدرت بکارگیری کلمات به نحو قابل ملاحظه ای افزایش می‌یابد. او می‌تواند در جواب سخن سایرین حرف بزند. میل فراوان دارد در اموری که جنبه امر و بهره در آینده دارد، شرکت کند. کودک سه ساله گاهی که با دلیل و منطق صحبت می‌کنید، بخوبی گوش می‌دهد، و حتی گاهی اوقات ممکن است اگر دلیل خوبی برایش بیاورید. کارهایی را که انجامش را دوست ندارد، به راحتی انجام دهد. تقاضای او از بزرگترها خیلی کمتر از سابق و کنار آمدن با او آسانتر است.

کودک سه و نیم ساله

در این سن کودک دوست دارد، در خیال خود ، از والدین دوست خیالی بسازد و با آنها در خیال بازی کند، به آنها غذا بدهد و دست و صورتشان را بشوید و خشک کند، به نوازششان بپردازد. وقتی والدین در کنار او آرام نشسته‌اند و بدون توجه ، به دنبال کار خود می‌روند، داد کودک بلند می‌شود و گریه را سر می‌دهد و می‌گوید: «مادر چرا رفتی؟ من که با تو کاری نداشتم من به تو غذا می‌دادم. تو با رفتنت بازی مرا خراب کردی
والدین فکر می‌کنند که وضع روحی کودکشان متزلزل و مضطرب است، در صورتی چنین نیست، والدین باید بدانند معمولا کودکان در این سن با دوستان خیالی خود ، مدتها بازی می‌کنند و هر کدام نوعی دوست خیالی دارند. این مرحله ، مرحله طبیعی رشد است و از خصوصیاتش اینگونه بازی هاست هیچگاه نباید باعث نگرانی والدین شود و احتیاج به درمان ندارد. و خود به خود بر اثر رشد و بطور طبیعی اصلاح خواهد شد.

کودک چهار ساله

وقتی کودک چهار ساله می‌گوید: «مامانم اینطور می‌گوید» مثل آنست که بزرگترین مرجع صلاحیت‌دار ، دستوری صادر کرده است و دیگر جای هیچگونه بحث و گفتگویی نیست. وقتی در این سن در کودکستان ، کودک به مربی خود می‌گوید:
«
مامانم گفته ساعت 9 باید شیرینی بخورم» بهترین دلیل را برای او آورده است. کودک برای همبازی خود بزرگترین دلیل را می آورد وقتی به او می‌گوید: «مامانم می‌گوید شماها باید این کار را بکنید». بچه‌های دیگر هم ممکن است حرف او را قبول و به عنوان دلیل بپذیرند. ولی کودک چهار ساله ، موجود کاملا ثابتی نیست.
ممکن است تصور کنید که اگر مادر تا این اندازه برای کودک صلاحیت و مرجعیت دارد، باید انتظار داشت کودک در کلیه موارد به حرف او گوش دهد، اما ابدا اینطور نیست. در هر سنی ممکن است کودک بعضی اوقات مقاومت به خرج دهد ولی ورد زبان بچه چهار ساله ، عباراتی است از قبیل: «نه ... نخواهم کرد» یا حتی: «مگر مجبورم کنی.» در بعضی از سنین ، کودک مقاومت به خرج می‌دهد، چون نمی‌خواهد کاری را که از او خواسته‌اند، انجام دهد. ولی اغلب اوقات چنان می‌نماید که کودک چهارساله مقاومت می‌کند. چهارسالگی سن قید ناپذیری کودک است. او احساس می‌کند نیرویی او را وادار می‌کند که از زیر بار هر گونه قیدی شانه خالی کند و از سر کشی و تمرد خوشش می آید. با این سرکشی کودک هر طور که خودش صلاح می‌دانید، رفتار کنید ولی مقاومت او را زیاد جدی نگرید.

کودک پنج تا شش ساله

در پنج سالگی کودک مطیع و دوست داشتنی است و مادران می‌گویند آنها در این سن ، مانند فرشتگان هستند. اما در شش سالگی درست به عکس می‌شوند. کودک شش ساله نه تنها با مادرش رقابت می‌کند بلکه در برابر دستورهای او نیز مقاومت می‌نماید. در صورتی که کودک پنج ساله سعی دارد، فعالیت خود را همگام با مادر انجام دهد، و از او الگو بگیرد. کودک شش ساله ، دوست دارد همه تقصیر را به گردن مادر اندازد و برای هر چیز ، او را سرزنش کند. شش سالگی سن احساسات شدید و غالبا متضاد است.
کودک شش ساله در حالیکه مادر خود را سخت در آغوش دارد و می‌گوید: «ترا از هر کس در دنیا بیشتر دوست دارم» و مادر نیز از حرف کودکش خوشحال می‌شود، لحظه‌ای دیگر ، درست کاری مخالف سخن خود را انجام می‌دهد و می‌گوید: «مادر از تو بدم می‌آید» و مادر در این حالت ناراحت و افسرده می‌شود. در حالی که هیچیک از دو حالت مادر ، منطقی نیست. زیرا کودک او در سنی است که احساساتی بوده و احساسش بر عقلش غلبه دارد. بنابراین سخنهای او پایه و اساسی ندارد و مادر باید بداند، اطاعت نکردن کودک در این سن جسورانه ترین کاری است که کودک برای رسیدن به رشد انجام می‌دهد.

رفتار کودک از بدو تولد تا 15 سالگی

کودکان 18 ماهه

کودک هیجده ماهه در حالیکه ظاهرا «بزرگ شده است و کاملا» جست و خیز دارد ولی از نظر روابطش با مادر خیلی شبیه بچه ی شیر خوار است او دوست دارد بیشتر بگیرد تا بدهد. او از چیزهایی که می‌داند و می‌تواند، استفاده کافی می‌کند و نیازها و احتیاجهای خود را به سایرین می‌فهماند. او بوسیله اشاره و تلفظ کلماتی مانند «آه ـ آه» به سرعت منظور خود را می‌فهماند. جواب «نه» را از دیگران به راحتی قبول نمی‌کند. می‌داند که کلمه «نه» راحتترین و متداولترین کلمه‌ای است که بکار می‌رود.

کودک هیجده ساله وقتی راه می‌رود، با حرکت پاها فکر می‌کند و دوست دارد هر چه به دستش می‌رسد، بگیرد. احساس او نسبت به زمان بسیار کم است. او هر چه را که می‌خواهد، همین الان می‌خواهد. مدتی نخواهد گذشت که کودک هیجده ماهه بر اثر رشد، این مراحل را پشت سر می‌گذارد و در سن دو سالگی مادر می‌بیند که او اخلاق خوشی دارد و آدم مطیعی است.

کودک بیست و یک ماهه

کودک در این سن دوست دارد. هر چه که مورد علاقه‌اش است، همراهش باشد. از تغییر وضعیت ناراحت است و چون گنجینه‌ای لغات او کامل نیست، نمی‌تواند منظورش را بفهماند بنابراین به گریه و ناسازگاری کردن، متوسل می‌شود. مادر خوب و والدین آگاه ، سعی دارند منظور کودک را به سرعت درک و عملی کنند چون در غیر این صورت با لجبازی و ناسازگاری کودک روبه رو خواهند شد. امنیت کودک وقتی عادی است که همه چیز مثل سابق باشد. از تغییر جا یا تغییر لباس و غذا متنفر است.خوشا به حال کودک بیست و یک ماهه ای که والدینش ، واقعی بودن نیازهای او را تشخیص دهند.

کودک دو ساله

برای یک کودک دو ساله ، برعکس کودک هیجده ماهه ، اطاعت ، کاری دلپذیر و آسان است. گذشت شش ماه به کودک این را می‌دهد که در مقابل والدینش فرمانبردار خوبی باشد. کودک در دو سالگی بیشتر اوقات ، شنونده و اجرا کننده بسیار خوبی است. این حالتها جزء ذات کودک است، و اگر والدین بدانند که در چه مدت این تغییرات صورت می‌گیرد تقاضاها و انتظارهای خود را از کودک ، با امکانات و قدرت او تطبیق می‌دهند و در نتیجه ، در امر تربیت او توفیقهای بیشتری عایدشان می‌شود.

کودک دو سال و نیمه

کودک در این سن ، منفی باف ، لجوج و سرسخت است. اگر مادر بخواهد با عجله لباس او را تنش کند، کودک فریاد می‌زند: «خودم می‌خواهم بپوشم» و اگر پدر به او بگوید: «لباست را بپوش» خواهد شنید که می‌گوید: «می‌خواهم مامان لباس تنم کند.» کودک دو و نیم ساله متلون است. اگر مادر به طرف او رود. بابا را می‌طلبد و به عکس اگر بابا به طرفش برود، مامانش را می‌خواهد. او در دنیایی از تضاد سیر می‌کند. و این کلمات بر زبان او جاری است: «می‌کنم .. نمی‌کنم .. می‌خواهم .. نمی‌خواهم .. می‌توانم .. نمی‌توانم .. بله .. نه»

انتخابهای او چند تایی است و در هر دقیقه ، نوعی را می‌پسندد، اگر انواع باشد همه را طالب است اگر جلوی او را نگیرند، ممکن است مدتها از یک سمت به سمت دیگر حرکت کند. اگر مادر به او بگوید: «مربا می‌خواهی» می‌گوید «نمی‌خواهم» اما به محض اینکه مربا کنار گذاشته شود، او مربا می‌خواهد. مشکل مادر برای تربیت او ، این است که باید حتی الامکان او را در مسیر یک طرفه قرار دهد. کارهای روزانه را خودتان انتخاب کنید و فرصت انتخاب به او ندهید. وقتی می‌خواهید او را با خود به بیرون ببرید، در حالیکه از تفریح در بیرون برایش سخنرانی می‌کنید لباس تنش کنید. اگر از او برای بیرون رفتن ، اجازه بخواهید، کلاهتان پس معرکه است. به هر قیمت که می‌دانید از پرسشهایی که او باید چواب «نه» را ادا کند، پرهیز نمایید. به او زیاد فرصت انتخاب ندهید. اگر این فرصت را داشته باشد، مطمئن باشید که از فرصت خود راضی نیست.

در تمام دستورها، خواهش و تقاضاهایش تکبر و غرور زیاده از حدی دیده می‌شود. لذا مادر باید به جای نشستن و غصه خوردن ، راه و روش تسلط بر فرزند را بیاموزد و این مطلب را همواره در نظر داشته باشد، سعی کند کودک حرفهای او را بدون چون و چرا بشنود و به عکس در مقابل کارهای بی‌اهمیت تسلیم شود. مثلا «بگوید: البته ... بله قربان ... حتما»
مادران باید به خاطر داشته باشند که کودک 5/2 ساله ممکن است. رفتارش با شما بسیار خوب یا بد باشد، اما او شما را بسیار دوست دارد و تمناهای زیادی از شما دارد. جالبترین استعدادهای خود را می خواهد به شما نشان دهد، و دوست ندارد آنها را حتی پدرش ببیند. اگر گاهی وقتها که شما را خیلی ناراحت و خسته کرده، فرصتی بدست آورده و قدری استراحت کنید تا با صبر و حوصله بیشتری به سوی او بازگردید.
ادامه دارد...............